English Version

بزرگداشت يکصد و بيست و سومين سال تولد عارف قزوينی

بروشور کنسرت:

ابوالقاسم  عارف قزوينی  ( 1259-1312)
  
 کودکی ونوجوانی ( 1259-1278) :
 آغاز تحصيلات  مکتب خانه ای  .  فراگيری خواندن ونوشتن  فارسی  ، مقدمات عربی وصرف ونحو .  تعليم خط نزد سه استاد از اساتيد فن در قزوين  .  تعليم موسيقی وآواز نزد حاج سيد صادق  خرازی  .  مشق روضه خوانی  نزد  ميرزا حسين واعظ  ،  پا منبری ونوحه خوانی  در مجالس  که اغلب مرثيه هايش  را خود می سازد .  رسما" معمم می شود  وپدرش او را  وصی خود  قرا ر می دهد  .  مرگ پدر  ، قطع رابطه با خانواده  وآغاز يک زندگی بی بند وبار  .   اولين  تصنيف زندگی خود را برای دختری  ارمنی  می سازد  . " ديدم صنمی " .

 اقامت در تهران ، شهرت ، آشنائی با سياست  ( 1276-1288) :

 زندگی اش در محافل شبانه دوستان می گذرد .  در ميهمانی منزل  صدر الممالک  مورد توجه شاهزاده  موثق الدوله  قرار گرفته  ومجبور می شود به خدمت او درآيد  . مظفرالدين شاه  که آوازه هنر اورا شنيده ، به ديدنش  ابراز تمايل می کند . شاه که آواز اورا پسنديد ه دستور استخدام او را  در دربار می دهد  ولی او به هر حيله  از پذيرش  اين شغل به قول خودش ننگين سر باز می زند  .  آشنائی  با سيد باقر خان بانکی از آزاديخواهان  وآغاز يک دوستی عميق  .  به  وسيله سيد باقر خان با اغلب مشروطه خواهان  آشنا شده  وبا محافل آنان مراوده پيدا می کند .  با وجود شهرت  روز افزون به هيچ وجه هنرش را  وسيله ارتزاق  قرار نداده  وبا در آمدی اندک  ودر کمال قناعت ومناعت طبع گذران می کند  . آشنائی با حيدر خان عمو اوغلی که به يک دوستی  پايدار وموثر می انجامد  .  ملاقات با درويش خان  در ميهمانی نظام السلطان در گلندوک  ودوستی وهمکاری آينده به همرا ه تار درويش خان می خواند  وشور در مجلس می افکند .  مانند ساير آزاديخواهان در رنج است  .  کم وبيش اشعار سياسی می سرايد  که امکان انتشار وسيع ندارد وتنها در محافل خصوصی وپنهانی آزاديخواهان خوانده می شود . دوغزل سياسی - ميهنی" پيام آزادی " و" زنده باد" واولين تصنيف سياسی خود " مژده ای دل که جانان آمد " را به مناسبت پيروزی آزاديخواهان می سرايد . اولين کنسرت سياسی خودرابه نفع حريق زدگان بازاردرمنزل ظهيرالدوله برگزار می کند .

 درگيری درسياست ، سرخوردگی ، مهاجرت ( 1289-1299) :
 غزل " مرگ دوست " رابه مناسبت خودکشی دوست خود مرتضی خان بهشتی می سرايد . تصنيف " دل هوس " را برای تشجيع آزاديخواهان به ايستادگی می سازد . تصنيف " ازخون جوانان " رابه يادشهدای راه آزادی می سازد . تصنيف " گريه رابه مستی " رادرانتقاد ازناصرالملک وديکتاتوری اومی سازد . آغاز دوستی با ملک الشعراء بهار . درکنسرت پرشوری درتاتر باقراوف غزل سياسی " لباس مرگ " رامی خواند ، گرفتار افسردگی شديد روحی می شود . حيدرخان دربغداد مراقبت ازاو را به عهده گرفته وسعی می کند با استفاده ازنفوذ کلام خود واعمال شيوه های روان شناسی مدرن ، مجددا" ميل به آواز خواندن ، زندگی ومبارزه رادراو بيدار کند . تصنيف " چه شورها " رادرارتباط با اشغال تبريز توسط نظاميان عثمانی ساخته وبه اشغالگران ترک می تازد . آشنائی با محمد تقی خان پسيان وميرزاده عشقی . دورازوطن وازسر دلتنگی غزل پرشور" يادوطن " رادراستانبول می سازد . آشنائی با علی بيرنگ . غزل سپاه عشق را می سرايد . شعری که بعدها پس از اجرادرکنسرتی در مشهد ، موجب رنجش شديد ايرج ميرزا وساختن " عارفنامه " شد . تصنيف آذربايجان رادرپاسخ به وثوق الدوله که آذرباييجان را عضو فلج ايران خوانده بود می سرايد . به کوشش رضازاده شفق مقداری ازاشعار پراکنده اش جمع آوری می شود .
 
اميد ، شکست ونوميدی ، آوارگی ( 1300-1304) :
اوکه باعقايد ميهن پرستانه کلنل پسيان آشنااست ، با اميدواری فراوان برای پيوستن به نهضت خراسان عازم مشهد می شود . بر خلاف  هميشه از روحيه  خوب  واميدوارانه ای برخوردار است  وبه عنوان  يکی از مشاوران  نزديک رهبر قيام  ، در راه تحقق آرمان های وی صميمانه تلاش می کند  . به دستور پسيان  وبرای تامين هزينه ساخت آرامگاه فردوسی  ،  کنسرتی در باغ ملی مشهد برگزار می کند  که در آن  لحن تند اشعار تصنيف  " رحم ای خدای دادگر "  در حمله به قاجاريه ، تمام  شاهزادگان  حاضر در جلسه از جمله ايرج ميرزا را ناراحت می کند . کشته شدن کلنل پسيان   در جبهه جنگ . عارف از شدت تاثر  در آستانه جنون است ،  اميدهای او درباره نجات وپيشرفت کشور ،  همه در وجود کلنل متبلور شده بود  وبا اين فاجعه  يکباره نقش برآب می شود .  بی قرار ،  زود رنج وعصبی است  . در سوگ کلنل ، کنسرت پرشوری با ارکستر شکرالله قهرمانی در تاتر باقراوف تهران اجرا می کند  ودر آن تصنيف  " گريه کن " را می خواند .  نوشتن شرح حال خود را به پايان  رسانده وهمراه با  شرح کوتاهی  برای هر يک از اشعارش برای چاپ به برلين می فرستد .  تصنيف " ای دست حق "  را در طرفداری از سيد ضياء می سازد  .  اميدهای خود را در زمينه پيشرفت کشور در وجود رضا خان  سردار سپه  متجلی می بيند وبر خلاف بهار  در جبهه طرفداران او  قرار می گيرد .  پايان چاپ  اولين ديوان شعر او در برلين به کوشش سيف  آزاد  و رضا زاده شفق  وارسال آنها به تهران که در  گمرک  توقيف می شود .  رضا خان مشغول تحکيم پايه های قدرت خويش است  وعارف متوجه اشتباه خود در مورد او شده است ، زيرا در اشعار ونوشته هايش ستايش از رضا خان وجود ندارد .  بسيار بد بين ،  مايوس و مردم گريز شده است . 

سالهای خاموش وفراموشی ( 1305-1312)  :
 رژيم جديد ( پهلوی ) از او انتظار همکاری دارد  ولی شاعر ملی  تن در نمی دهد  ،  ديگر به جريانات  سياسی علاقه ای ندارد ودم فرو بسته است .  در روستای گل زرد بروجرد  مستقر شده وتصميم می گيرد  شرح احوال  دوره آزاديخواهی خود رابنويسد .  بروز ناراحتی در حنجره ( احتمالا سرطان ) اشکال د ر خواندن وبه تدريج خاموشی  .  با فقر وبيماری دست به گريبان است ، زندگی اش در دو اتاق اجاره ای می گذرد که اثاثيه مختصر  آن را دوستان معدودش به او عاريه داده اند .  تنگدست ،تنها ، بيمار وفراموش شده  به روز های اوج شهرت ومحبوبيت خود فکر می کند واز فراموشی مردم سخت رنجيده خاطر است  .  حس می کند به پايان زندگی پر تلاطم  خود نزديک شده است  .  در انزوای خاموشش همچنان مغرور و خود ستاست .  به ايرانی بودن سخت افتخار  می کند  وبه  وطن خود  ديوانه وار عشق می ورزد .  حس می کند در موضع گيريهای  سياسی اش  اشتباه کرده ، با اين همه هنوز هم از همکاری با کلنل پسيان ونهضت  خراسان  با سربلندی ياد می کند .  در اشعار خود گاه رضاشاه را به انتقاد می گيرد . اشعاری که در اوج اختناق  و سانسور رضاشاهی  به طور شفاهی وسينه به سينه  نقل ومنتشر می شود .  سرانجام روزی در 54 سالگی  در همدان پس از ده روز بيماری سخت  به کمک جيران ( همسرش ) خود را به کنار پنجره اتاق می کشد وبرای آخرين بار آسمان وآفتاب ميهنش را عاشقانه تماشا می کند و به بستر بيماری  برگشته ومرگ را در آغوش می کشد  درحاليکه زير لب اين شعر خود را زمزمه می کند " ستايش مر آن ايزد تابناک / که پاک آمدم پاک رفتم به خاک " . دوستانش جسد او را در صحن آرامگاه ابوعلی سينا  در همدان  به امانت  می گذارند تا بعدا آرامگاهی برای او بسازند ، آرامگاهی که هيچگاه ساخته نشد.

                                                                                                      جهانشاه صارمی


 
برنامه   بخش اول :
 1- تکنوازی تار  
 2 -  گروه نوازی :  دستگاه شور وآواز ابوعطا    
  پيش درآمد شور      يوسف فروتن 
تصنيف "چه شورها "     ابوالقاسم عارف     کلام : ابوالقاسم عارف
 رنگ شور   رکن الدين مختاری 
 ساز وآواز  
  چهار مضراب ابوعطا      حسين عليزاده  
  تک نوازی سنتور
  تصنيف" دل هوس "  ابوالقاسم عارف   کلام :ابوالقاسم عارف 
  رنگ ابوعطا   غلامحسين درويش
 تنفس 
    بخش دوم : 
1-  گروه نوازی :  آواز افشاری وآواز دشتی    
تصنيف " نمی دانم چه در "   ابوالقاسم عارف   کلام :  ابوالقاسم عارف   
تک نوازی نی 
تصنيف " نکنم اگر چاره "    ابوالقاسم عارف    کلام : ابوالقاسم عارف  
رنگ افشاری      فرامرز  پايور 
ساز وآواز 
تصنيف " گريه کن "     ابوالقاسم  عارف    کلام : ابوالقاسم عارف  
کاروان    ابوالحسن صبا 
تک نوازی سنتور  
تصنيف " از خون جوانان "     ابوالقاسم عارف     کلام :  ابوالقاسم عارف  
 
  اعضای گروه نهفت در اين اجرا
  محمد زاد عبدالله    تار( تکنوازی ) -  سما  همايونی     تار  -   سحر   نيکزاد    تار - همخوان  - نگار  اربابی     بم تار  -  نادر  همايونی      بم تار  -  حسام  اينانلو    کمانچه  -  سياوش سحابی    کمانچه  -   پيام شمس     قيچک آلتو  -   ياور   طاهريان    سنتور -   ميلاد طباطبائی    سنتور  -  حسين اينانلو    عود - سه تار - مجتبی  صفائی    نی  -  سمانه گلکار    تمبک  -  امير اثنی عشری    آواز - همخوان -  تيوا پيشگر     همخوان  - جهانشاه صارمی      تار .