English Version
يادی از استاد بيکجه خانی
در سپيده دم 24 فروردين  66  قلب استاد" غلامحسين  بيکجه خانی" در بيمارستان  29 بهمن  تبريز از حرکت باز ايستاد.  دو سال از خاموشی هنرمندی می گذرد  که توانايی پنجه ، خلاقيت ذهن واستاديش در موسيقی ايرانی وآذربايجانی ، چهره ای جاودان وماندنی  از اودر تاريخ موسيقی ما به ياد گذاشته است .  آن  زندگی خلاق ، پر بار ، شکوفا وهنرمندانه گر چه در ساليان آخر با مشقت وتنگدستی گذشت ، اما آثار وسبک نوازندگی ، دل شيفتگی ، وارستگی وقناعتی که هميشه با او بود اکنون  با ماست  چه در موسيقی او و چه درتصويری که با زندگيش از هنر مند کشيد .
 غلامحسين بيکجه خانی به سال 1297 شمسی  در محله " سنجران " تبريز چشم به جهان گشود.   پدرش " حسينقلی خان بيکجه خانی " از استادان  بنام تبريز ونوازنده ای چيره دست بود .  در مجلسی که او حضور داشت نوازند گان ديگر دست به ساز نمی بردند  وبه قولی " شان حسينقلی خان در تبريز همانند مرتبه  ميرزا حسينقلی خان در تهران بود "(1) . عموهای استاد : غلام خان ، حبيب الله خان ، نعمت خان ، محمد خان وعباسقلی خان نيز درنوازندگی پنجه ای گرم داشتند . بيکجه خانی از 6 سالگی نزد پدربه آمو ختن تارپرداخت . مرگ پدر درعنفوان جوانی اش ( 1310شمسی ) برای اوفاجعه ای بود که درآن مصيبت نه تنها پدر که استادش را نيز ازدست داد . بيکجه خانی که مفتون موسيقی بود نااميد نشد ونزد شاگرد مشهور پدرش " رضا قلی خان زابلی آذر " آموزش خودراادامه داد. رضاقلی خان ازنوازندگان آذربايجانی بود که بيکجه خانی بعدها دختراورابه همسری برگزيد .
 همدم دوران جوانی استاد صفحات سنگی قديم بود که با مشقت ازآنها بهره می گرفت وازاين طريق با سازاساتيدی چون ميرزاحسينقلی ، درويش خان ، نی داوود وعلی اکبرخان شهنازی آشنا شد . مهارت روزافزون او به تدريج توجه اساتيد را جلب کرد . ابتدا با استاد دف حاج محمود فرنام آشنا شد . همدلی صميمانه ای که به پنجاه سال همکاری بارورانجاميد . درهمان آغاز راه بود که آواز خوان مشهور " آقا مهدی " نيز بدانان پيوست . پنجه ومهارت بيکجه خانی درنواختن تار سرانجام توجه " ميرعلی عسگرصادق الوعد " و استاد " اقبال آذر " را جلب کرد (2) .
 بيکجه خانی درمحضر ميرعلی عسگر صادق الوعد واقبال آذر تحصيل موسيقی را تکميل کرد وازتجربيات رديفی اقبال آذر بهره مند شد . هنوز هم هنردوستان تبريز به ياد دارند که آنچه به صدای افسونگر صادق الوعد وآذرجان می داد سازبيکجه خانی بود . درکنسرت باغ گلستان تبريز ودرحضور " جهانگير جهانگيراف " آهنگساز بزرگ و" بلبل " خواننده خوش صدای آذربايجان شوروی ، بيکجه خانی چنان نواخت که جهانگيراف به گريه افتاد وشيفته وار گفت که " چنين نوازنده ای دردنيا بی نظير است " . جهانگيراف ازبيکجه خانی دعوت کرد که برای تدريس و اجرای کنسرت به باکو سفرکند ، اما استاد چنان دلبسته وطن بود که اين دعوت را نپذيرفت . بيکجه خانی فعاليت خودرا درراديو تبريز همزمان با تاسيس آن آغاز کرد ومدتها سرپرست ارکستر ايرانی راديو تبريز بود . همچنين با آشنايی کامل به رديف وموسيقی آذربايجانی فعاليت وسيعی نيز درزمينه موسيقی آذری اعم از تکنوازی ، آهنگسازی وکارارکستر داشت . اجراهای ارکستره او علاوه برراديو تبريز ازراديو ايران نيز پخش می شد . اين همکاری تاسال 1357ادامه داشت . درهمان سالها بود که به تهران دعوت ودرراديو ايران مشغول به کارشد ومدتی نيز به دعوت استادنورعلی خان برومند درمرکز حفظ واشاعه موسيقی به تدريس پرداخت . اما استاد دلبسته تبريز بود وبه رغم رابطه نزديک با استاد " علی اکبرخان شهنازی " دعوت اورا " برای اقامت درتهران ودريافت حقوق مکفی ازاداره ، دانشگاه ومکتب صبا " نپذيرفت .
 استاد بيکجه خانی به رديف وگوشه های موسيقی ايرانی کاملا" آشنا وعلاوه برآن برملودی ها ، جمله بندی ها و قطعات آذربايجانی تسلط کامل داشت وبه همين دليل ازتوانايی بسيار دست چپ برخورداربود . صدای سازش صاف وشفاف ، راست وچپ هايش منظم وريزش لطيف بود . استادبرومند سرعت ونرمی مضراب اورا به دانه گرفتن گنجشک ازروی زمين تشبيه می کرد . طرز مضرابش سبک مخصوصی داشت که ازآشنايی او با موسيقی آذربايجانی مايه می گرفت . بيکجه خانی به عنوان نوازنده ای صاحب سبک درموسيقی سنتی ايران مطرح است که آثارش حاکی از درک عميق وذهنی خلاق است ( هرچند آثاراساتيدی چون او درآرشيو راديو محبوس وازدسترس هنرجويان موسيقی وعامه مردم دوراست) .
 ازاو آثاربسياری درزمينه موسيقی ايرانی وآذربايجانی به جای مانده است ازآن جمله می توان به کنسرت " بيات ترک " و " سه گاه " ( با محمود فرنام ) درجشن هنر، تکنوازی های " اصفهان " ، " افشاری " ونيز " سه گاه" ،" شور"،" چهارگاه" ،" با آوازاقبال آذر" ،" همايون" با آوازاستاد"محمد رضا شجريان" و"مجموعه رنگ های آذربايجانی" اشاره کرد .دراواخرعمر با اجراوضبط دستگاه های "ماهور" ، " سه گاه " ، " همايون " وآوازهای " بيات اصفهان " و" بيات ترک " برآن بود که تمامی دستگاه های موسيقی ايرانی رابه طور کامل ازخود به يادگارگذارد که مرگ اوراامان نداد . آثار بيکجه خانی  هربار که به گوش آيد  جانمايه مردی است که عشق ودلبستگی  به هنر را باز می گويد .  وزندگی او هر بار که باز گفته شود حکايت هنرمندی است که تصويری وارسته ،  والا  وخلاق را از خود رقم می زند .  تصويری که رنج ساليان دردمندی ، فقر ، قناعت ، وارستگی بر آن رنگی تند می زند .
 خو کردن با قناعت در زمانه ای که هنر به نان می فروختند ، دلبستگی به اصالت در دورانی که انسانيت در های وهوی شهرت طلبان گم می شد ، پيری هنرمند را به ياد می آورد که در محله ميرزا مهدی تبريز  با فقر ودردمندی ، دل شکستگی واستادی خود را همه جا با خود می برد . در سال 63 زمانی که به همت استاد محمد رضا لطفی به کانون فرهنگی وهنری چاووش  دعوت شد چند سالی بود که زمانه  چنان بر او تنگ آمده بود که  حتی   از خلوت کردن با سازش نيز محروم بود . کنسرت او در چاووش به همراهی آواز " نصرالله ناصح پور " وبيژن کامکار" در همايون وبيات ترک  آخرين اجرای زنده هنرمندی بود که در پيری وکهولت چنان زنده وخلاق وجوان می نمود  که گوئی  ساليان دراز رنج ودرد  برعشق وشيفتگی او به ساز وموسيقی  افزوده است وعشق شايد که اصلی ترين جانمايه زندگی  وهنر بيکجه خانی بود . 
 1)تاريخچه پنجاه ساله هنرمندان موسيقی ايران در آذربايجان . 
 2) مصاحبه با راديو .